دلم شیراز و دوچشم ناز و شراب عشق می خواهد

بایگانی

آرامگاه سعدی

| شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۴ ب.ظ

آرامگاه شیخ مشرف‌الدین مصلح‌الدین سعدى شیرازى شاعر قرن هفتم است که در سال 606ﻫ..ق در شیراز به دنیا آمد و در سال 695ﻫ..ق در شیراز درگذشت.






آرامگاه وى در شهر  شیراز و در دامنه کوه فهندژ، در انتهاى خیابان بوستان واقع شده است. این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وى اواخر عمر خود را در آن‏جا مى‏گذرانیده و سپس در همان‏جا نیز مدفون گردیده است. براى اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمس‌الدین محمد صاحبدیوان وزیر معروف آباقاآن، مقبره‏اى بر فراز قبر سعدى ساخته شد.در سال 998 ﻫ..ق به حکم یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس، خانقاه شیخ ویران گردید و اثرى از آن باقى نماند، تا این که در سال 1187ﻫ..ق به دستور کریم‏خان زند، عمارتى از گچ و آجر بر فراز مزار شیخ ساخته شد که شامل دو طبقه بود.













طبقه زیرین داراى راهرویى بود که پلکان طبقه دوم از آن‏جا شروع مى‏شد. در دو طرف راهرو دو اتاق کرسى‌دار ساخته شده بود. در اتاقى که سمت شرقى راهرو بود، مقبره سعدى قرار داشت و معجرى چوبین آن را احاطه کرده بود. قسمت غربى راهرو نیز به موازات قسمت شرقى، شامل دو اتاق مى‏شد، که بعدها شوریده (فصیح الملک) شاعر نابیناى شیرازى در اتاق غربى این قسمت مدفون شد. طبقه بالاى ساختمان نیز همانند طبقه زیرین بود؛ با این تفاوت که بر روى اتاق شرقى که قبر سعدى در آن جا بود، به احترام شیخ اتاقى ساخته نشده بود و سقف آن به اندازه دو طبقه ارتفاع داشت.











این بنا در دوره قاجاریه، در سال 1301 توسط فتحعلى‏خان صاحبدیوان مرمت شد و چند سال بعد نیز حبیب‏اللّه خان قوام‏الملک دستور تعمیر و ترمیم قسمتى از بنا را صادر کرد و تولیت آن به شیخ ملا زین‏العابدین شیرازى سپرده شد. بنایى که در زمان کریم‏خان ساخته شده بود، تا سال 1327 برپا بود.

 

در سال 1329 به کوشش على اصغر حکمت و توسط انجمن آثار ملى ایران، بقعه کنونى به جاى ساختمان قدیمى براساس طرح مهندس محسن فروغی و مهندس علی صادقی ساخته شد و مراسم افتتاح رسمى آن در اردیبهشت ماه 1331 برگزار گردید. ورودى مجموعه در راستاى ورودى آرامگاه است. ساختمان به سبک ایرانى ساخته شده است.














این ساختمان داراى 8 ستون از سنگ‏هاى قهوه‏اى رنگ است که در جلوى مقبره قرار دارند و اصل بنا با سنگ سفید و کاشى کارى مزیّن شده است. بناى آرامگاه از بیرون به شکل مکعب است، اما در داخل هشت ضلعى است و با دیواره‏هایى از جنس مرمر و گنبدى لاجوردى ساخته شده است. بنا در سمت چپ به رواقى متصل مى‏شود که در آن هفت‌طاق وجود دارد که با کف‏سازى سیاه رنگ به آرامگاه شوریده شیرازى پیوند مى‏خورد. این آرامگاه در یک اتاق قرار دارد و کتیبه‏اى بر سر در آن است که شاعر را معرفى مى‏کند و شعرى از خود شاعر بر کاشى‏هاى سرمه‏اى بر روى دیوار نوشته شده است.بنای اصلی آرامگاه سعدی 261 متر مربع مساحت دارد و در باغی به وسعت تقریبی 10000 متر مربع قرار گرفته است.













ساختمان اصلى آرامگاه شامل دو ایوان عمود بر هم است که قبر شیخ در زاویه این دو ایوان قرار گرفته است. بر روى آرامگاه گنبدى از کاشى‏هاى فیروزه‏اى رنگ ساخته شده است. سنگ‏هاى پایه بنا، سیاه رنگ است و ستون‏ها و جلوى ایوان از سنگ قرمز مخصوصى ساخته شده است. نماى خارجى آرامگاه از سنگ تراورتن و نماى داخلى آن از سنگ مرمر است.سنگ قبر در وسط عمارتى هشت ضلعى قرار دارد و سقف آن با کاشى‏هاى فیروزه‏اى رنگ تزیین شده است. در هفت ضلع ساختمان، شش کتیبه قرار دارد که از قسمت‏هایى از گلستان، بوستان، قصاید، بدایع و طیبات شیخ انتخاب گردیده و به خط ابراهیم بوذرى نوشته شده است. متن کتیبه دیگر، از على اصغر حکمت است که در مورد چگونگى ساخت بنا توضیحاتى داده است.در ضلع غربى، قصیده‏اى با مطلع زیر دیده مى‏شود:
خوش است عمر، دریغا که جاودانى نیست
پس اعتماد بر این چند روز فانى نیست...

در ضلع شمال شرقى ابیاتى از بوستان با این مطلع نوشته شده است:
الا اى که بر خاک ما بگذرى‏
به خاک عزیزان که یاد آورى...

در ضلع جنوب شرقى، کتیبه‏اى دیگر از حکایت گلستان با این عبارت آغاز مى‏شود: «یاد دارم که با کاروان همه شب رفته بودم...»در ضلع جنوب غربى، غزلى از بدایع با این مطلع نوشته شده:
اى صوفى سرگردان، در بند نکو نامى‏
تا درد نیاشامى، زاین درد نیارامى...

در ضلع شمال غربى ایوان (نزدیک آرامگاه شوریده) دوازده بیت از قصیده‏اى با مطلع زیر وجود دارد:
خاک من و توست که باد شمال‏
مى‏ببرد سوى یمین و شمال...

در ضلع شرقى نیز دوازده بیت از قصیده‏اى به خط نستعلیق و با این مطلع دیده مى‏شود:
بسى صورت بگردیده است عالم
وز این صورت بگردد عاقبت هم...

در ضلع شمال غربى، غزلى از طیبات به خط شاهزاده ابراهیم سلطان فرزند شاهرخ تیمورى، با این مطلع حک شده است:
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست‏

على اکبر خان قوام الملک شیرازى، سنگ قبر کنونى را که سماق سرخ کم رنگى است، بر روى قبر شیخ نصب کرد و کتیبه زیر را که از اشعار بوستان است، با خط نستعلیق عالى بر آن نگاشت:
کل شى هالک و انت الباقى‏
کریم السجایا، جمیل الشمیم‏
نبى البرایا، شفیع الامم...
 


در عمق ده مترى صحن آرامگاه، قناتى وجود دارد که آب آن داراى مواد گوگردى و جیوه مى‏باشد، آب این قنات به درون حوضى که آن را حوض ماهى مى‏نامند و در زیرزمین جریان دارد، مى‏ریزد. این حوض در سمت چپ آرامگاه واقع شده و در داخل به شکل هشت ضلعى است. حوض ماهى زیر بنایى در حدود 25/30 متر دارد و به وسیله 28 پله به صحن آرامگاه متصل مى‏شود. مشهور است که سعدى نزدیک زاویه خود، حوضچه‏هایى از سنگ مرمر ساخته بود که آب در آن‏ها جریان داشته است. شگون شستشوى خود در این آب، خصوصاً در شب چهارشنبه سورى، جزء معتقدات مردم شیراز بوده است. کاشى کارى‏هاى داخل حوض ماهى که به سبک معمارى سلجوقى است، در سال 1372 توسط استاد کاشیکار «تیرانداز» طراحى شده و توسط میراث فرهنگى اجرا گردیده است. بر فراز حوض ماهى یک نورگیر به شکل هشت ضلعى و دو نورگیر چهار ضلعى در طرفین آن قرار دارد. زیرزمین سعدیه امروزه به چایخانه سنتى تبدیل شده است. دو ساختمان آجرى در کنار حوض ماهى وجود دارد که مربوط به دفتر آرامگاه است.کتابخانه عمومى سعدیه و ساختمانى دیگر که سرویس‏هاى بهداشتى در آن قرار گرفته، در محوطه این آرامگاه وجود دارد. محوطه باغ به سبک ایرانى گل کارى، درختکارى و باغچه بندى شده است. در وسط حیاط دو حوض مستطیل شکل، با جهت شمالى ـ جنوبى در دو طرف محوطه آرامگاه قرار دارد و حوض دیگرى در جهت شرقى ـ غربى در مقابل ایوان اصلى بنا واقع شده است. بر روى در ورودى سعدیه این بیت نگاشته شده است:
ز خاک سعدى شیراز بوى عشق آید     هزار سال پس از مرگ او گرش بویى

قطعه‏هایى از کتیبه سنگى مربوط به سر درآرامگاه که متعلق به زمان کریم‏خان زند بوده و در اثر سانحه‏اى در گذشته‏هاى دور شکسته شده، هم اکنون در درون آرامگاه محفوظ مانده است. این قطعه ضمن خاکبردارى خیابان براى تعمیر آسفالت از دل خاک بیرون آمده است. بر روى سنگ مذکور قسمتى از شعر سعدى به خط ثلث عالى با مطلع زیر نوشته شده است:
الهى به عزّت که خارم مکن‏        به ذلّ گنه شرمسارم مکن

در اطراف مقبره، قبور زیادى از بزرگان وجود دارد که بنا به وصیت خود، در آن جا مدفون شده‏اند. طرح توسعه محوطه آرامگاه از سال 1380 و توسط شهرداری شیراز با همکاری سازمان مسکن و شهرسازی اجرا شده که طی آن وسعت سعدیه به 5/4 هکتار رسیده است. از سال 1376 به پیشنهاد بنیاد فارس‌شناسی اول اردیبهشت ماه به نام روز سعدی نامگذاری شد و همه ساله برنامه‌های ویژه‌ای در محوطه آرامگاه برگزار می‌شود. آرامگاه شیخ مشرف‏الدین سعدى شیرازى در تاریخ 18/9 /1354با شماره 1010 در فهرست آثار ملى به ثبت رسیده است.نوشته استاد کمالی سروستانی درsadishenasi.ir 

استاد منصور رستگار فسایی نیز در مورد بنای آرامگاه سعدی و خدمات مرحوم حکمت شیرازی مطلب زیبایی در وبلاگ خود  دارند که توجه شما را به آن نیز جلب می کنم :

 

در هنگام وزارت فرهنگ حکمت ( علی اصغر خان حکمت شیرازی)، بسیاری از ساختمان‌های فرهنگی و بعضی از آرامگاه­های مشاهیر بنا شد و تعمیرات بسیاری از آثار باستانی انجام گرفت، اما حکمت بنای آرامگاه سعدی را در هنگامی به انجام رسانید که بیش از ده سال
بود از وزارت برکنار شده و در سمت ریاست انجمن آثار ملی و دبیر کل یونسکو در ایران انجام وظیفه می­کرد.
تا سال 1327، آرامگاه سعدی عبارت بود از یک ساختمان ساده و دو طبقه آجری، مرکب از چند اطاق، در طبقۀ زیرین
 که یک متر از سطح فضا بلندتر بود. در همین مکانی که اکنون سنگ مزار سعدی قرار دارد، اتاقی بود و دور سنگ قبر، محفظۀ آهنی نصب شده ­بود.
 این بنا، به هیچ وجه شایستگی مقام شامخ سعدی، این استاد عالیقدر سخن را نداشت، بنابراین به پیشنهاد انجمن آثار ملی فارس که مرحوم علی سامی 36 سال متوالی افتخار عضویت و دبیری آن را داشت و مساعی انجمن آثار ملی ایران، مخصوصاَ کوشش­ها و علاقه­مندی خالصانه و مخلصانۀ شادروان علی­ اصغر حکمت شیرازی، ساختمان جدید آرامگاه سعدی به دست مهندسین ایرانی و کارگران شیرازی ساخته‌ شد و در اردیبهشت­ ماه سال 1331 پایان پذیرفت، مساحت تمام محوﻃﮥ آرامگاه سعدی بیش­ از هشت­ هزار متر است و قسمت­های زیربنا 261 متر مربع و بقیه را باغ آرامگاه تشکیل می­دهد...».1

حکمت پس ­از بنای آرامگاه حافظ، پیوسته درپی آن بود که برای آرامگاه شیخ سعدی نیز اقدام کند. او دریادداشت­های روز 15/1/1324 خود می­نویسد:«... عمارت بقعۀ سعدیه بنایی است که کریم‌خان زند برپا کرده و اخیراً یعنی در سال 1304 آقای ابراهیم قوام­الملک بر آن تجدید دیواری نموده و اشجار کاجی جدید، کاشته و فضایی حاصل کرده­ است و خیلی خراب و کثیف است، اگر خداوند توفیق دهد و بر آن بنایی یادگاری ساخته گردد، کمال توفیق است. هوای تنگ سعدی خیلی گرم است و به واسطۀ کثافت و گرما، مگس بسیار دارد...».2
بالاخره در سال 1327 حکمت برنامۀ خود را برای ایجاد آرامگاهی نوبنیاد برای سعدی عملی می­سازد و در خاطرات خود می­نویسد:«... برای ساختمان سعدی تلگرافی به حاجی محمد نمازی کردند به واشنگتن که کمکی به بنای سعدی بنماید»3 و در جایی دیگر می­نویسد: «... از حافظیه به مقبرﮤ سعدی رفتیم که بسیار جای کثیف و خرابه و نابهنجاری است».4 حکمت در روز سوم فروردین در شیراز جلسۀ انجمن آثار ملی ایران را تشکیل می­دهد... مذاکره در جلسه عصر روز شنبه صورت گرفت که برای شروع ساختمان آرامگاه سعدی بنا شد جلسۀ تشریفاتی فراهم شود و کلنگ شروع بنا را بزنند. برنامۀ مجلس تهیه شد و رقعۀ دعوت نیز تهیه گردید و تلگرافی نیز به جناب آقای مستشارالدوله صادق رییس انجمن، مخابره و تفصیل اطلاع داده­ شد.
صبح روز شنبه 7/1/1327 بنا بر خاطرات حکمت:«... آقای حسین فصیحی متخلص به شیفته، خلف­الصدق مرحوم شوریده­ فصیح ­الملک به دیدن من آمد، عضو انجمن آثار ملی فارس است و اینک که می­خواهند عمارت سعدیه را تجدید کنند، بسیار نگران است که مقبرۀ والد او که در جوار سعدی مدفون است، از میان برود، به او اطمینان دادم که چنین امری واقع نخواهد شد، برحسب پیشنهاد این‏جانب، در برنامه­ تشریفات امروز برای او قرائت قطعه منظومی به مناسبت اقدام به ساختن آرامگاه برای شیخ سعدی منظور شده­ بود و فصیحی قطعه‌ای ساخته بود».5
جالب این است که حکمت تا آن روز برای تهیۀ نقشۀ آرامگاه سعدی هم اقدام کرده‌بود: «... مسیو گدار، رییس کل باستان­شناسی که برای نقشۀ ساختمان سعدیه آمده­ است، دیشب وارد شده و امروز ناهار را با من صرف نمود، ورود او بسیار به موقع و محلّ حاجت است، عصر دو و نیم «بعداز ظهر» به بقعۀ سعدیه رفتیم، اعضای انجمن آثار ملی فارس نیز بودند، مجلس پذیرایی فراهم بود، جماعت کثیری از نخبۀ وجوه و محترمین و تجّار و روسای ادارات و فرهنگیان، به دعوت آمده­ بودند، ابتدا من چند کلمه در خیرمقدم و تشکر سخن گفتم... مردم فارس حقیقتاً از این اقدام خشنود هستند و پس­از زدن کلنگ، مجلس خاتمه پذیرفت و انجمن آثار ملی شعبۀ فارس با حضور این‌جانب و مسیو گدار مقارن ساعت 6 در استانداری تشکیل و تا ساعت 5/8 مشغول مذاکره بودیم... امید است اکنون که شروع به عمل می­شود، به طور آراسته و پسندیده و با اطمینان­خاطر اقدام گردد...».6
بخشی از قطعۀ فصیحی (شیفته) که در مراسم کلنگ زنی آغاز ساخت آرامگاه سعدی قرائت شد‏، به شرح زیر است:
از این که بقعۀ سعدی ز نو شود آباد
همین نه من که جهانی است ‌ز این بشارت شاد
کهن شد آری اساسی که بود بانی آن
کریم­خان که خدایش همی بیامرزاد
بنای سخته و پرداخته­ای کنون باید
به پای کردن بر گور آن بزرگ استاد
زمانه کار چنین را به دست انجمنی
که بر حفاظت آثار ملزمند، نهاد
امید سعدیه هم همچو حافظیه شود
ز یمن همّت حکمت، علی­ اصغر راد
به خاصه آن‌که چو گردد ممد عطیۀ شاه
ز کار بسته تواند هزار عقده گشاد
هر آن‌که خیری از او بر وجود خلق رسد
خدای در دو جهانش جزای خیر دهاد
مناسب است همین­جا ز گفت سعدی خواند
دو بیت را که در آن داده داد دانش و داد
جهان نماند و خرّم روان آدمیائی
که باز ماند از او در جهان به نیکی یاد
نداشت چشم بصیرت که گِرد کرد و نخورد
ببرد گوی سعادت که صرف کرد و بداد
بنای ختم سخن هم به گفت سعدی به
که آفرین خدا، بر روان سعدی باد
حکمت پس ­از زدن کلنگ بنای آرامگاه سعدی در روز شنبه 19/9/1328 دوبار به شیراز آمد و به قول خودش: «... امروز عازم مسافرت شیراز هستم. همراهان عبارتند از: آقای مستشارالدوله صادق رییس انجمن آثار ملی، اللهیار صالح عضو هیأت مدیرۀ انجمن آثار ملی، مهندس علی صادقی، مهندس ساختمان آرامگاه سعدی و دکتر امیر اسفندیاری. به شیراز می­رویم تا ساختمان آرامگاه سعدی را که به خرج انجمن ساخته می­شود، معاینه نماییم. (حکمت در این هنگام رییس هیأت مدیرۀ انجمن آثار ملی بود)... ساختمان سعدیه را ( در روز 21/9/1328) معاینه کردیم... ساختمان پیشرفت بسیار کردهو فقط سقف گنبد بزرگ باقی مانده والّا سفت­کاری به کلّی پایان یافته و بسیار مجلّل و زیبا شده ­است...». حکمت در روز 23/9/1328 در استانداری فارس در باب ساختمان سعدی صحبت‌هایی می­کند8 و در اریبهشت سال 1330، بار دیگر برای مشاهدۀ ساختمان آرامگاه سعدی به شیراز می­آید و رضایت و شادی خود را از دیدن حاصل زحماتش در بنای آرامگاه سعدی چنین بیان می­دارد: «... عصر به تماشای آرامگاه رفتم. بحمدالله که ساختمان آن به پایان رسیده و تزیینات آن، خاتمه یافته و زحمت دو ساله­ به آخر رسیده ­است، خدا را بر این نعمت شکر کردم، ساعتی در فضا نشسته و تماشای منظرۀ عمارت را می­نمودم و بر این توفیق که خداوند عنایت فرمود، زبان دل و جان، متشکر و سپاسگزار بودم».9
بالاخره روز افتتاح آرامگاه نزدیک می­شود و حکمت لحظه به لحظه خاطرات خود را با هیجانات، شادی­ها و نگرانی‌هایش، ثبت می­کند و نشان می­دهد که مردی باسابقه و تجربه و شأن و حکمت، چگونه روز و شب خویش را وقف آرامگاه سعدی می­کند. حکمت بار دیگر در 1/2/1331 به شیراز می­رسد در این سفر شادروان دکتر لطفعلی صورتگر با اوست: «صبح روز 2/2/1331 به آرامگاه سعدی رفتم ، معادل 250 جلد کتاب­های مختلف برای هدیه به کتابخانۀ آرامگاه سعدی همراه داشتم. آنروز به آرامگاه بردم و آقای [دکتر علی محمد مژده] به اتفاق یک نفر از اعضای معارف، مشغول ثبت و نگهداری شدند، تا قبل­از ظهر در آرامگاه بودیم، متأسفانه در نگاهداری و درخت­کاری و گل­کاری دقت نشده ­است».10
«صبح روز سوم اردیبهشت کمیسیونی داشتیم، برنامه­های پذیرایی روز و شب سعدی را که به افتخار افتتاح آرامگاه او، روز پنج‌شنبۀ آینده تشکیل خواهد شد، مطرح کردیم...».11 «روز 4/2/1331 اعضای انجمن آمدند و سخن از برنامه­ های روز افتتاح می­رفت. در مراجعت سری به سعدیه زدم، پاسبان و مستحفظ نیامده ­بود و انتظامی نداشت، با تلفن به رییس شهربانی و رییس قشون تأکید کردم... ساعت چهار [بعداز ظهر روز 5/2/1331] به اتفاق سپهبد آق­اولی و جهانبانی به سعدیه رفتیم و ترتیب امر و پذیرایی را آقای مهدوی داده ­بود، مبلغ یک­هزار تومان وجه به او داده ­بودم».12 «روز 6/5/1331 عصر به آرامگاه سعدی رفتم، معلوم شد وزیر بی ­نظیر معارف ( دکتر حسابی) از تهران آمده و رییس معارف و اجزای فرهنگ به حکم وظیفه به استقبال او رفته­ اند و در نتیجه کارها معطل مانده، این­گونه وزراء عسل که نمی­دهند، نیش هم می­زنند».13 «...صبح 7/2/1331،به آرامگاه سعدیه رفتم و به فرش و سایر تزیینات و سایر امور رسیدگی کردم، دکتر حسابی وزیر فرهنگ دیشب آمده ­است و متوسل به استاندار شده­ بود که به او اجازۀ صحبت بدهند. او نیز از این‌جانب خواهش می­کرد، البته مانعی نداشت، هرچند از قدیم گفته­ اند: مرد آن است که لب ببندد و بازو بگشاید...».14 «روز 8/2/1331،... بعداز ظهر به سعدیه رفتم. رفقای آثار ملی نیز آمده ­بودند. مهندسین نیز آمده، کارها هم رو به انتظام است، ولی رییس فرهنگ از بی­پولی می­نالد و آمدن وزیر فرهنگ هم باری به دوش او شده­ است».15
روز پنجشبه 11/2/1331 شمسی برای حکمت بسیار جالب است: «... امروز به نام سعدی و یاد سعدی هستیم از این­رو آن را « روز سعدی» می­نامیم و می­خواستیم امشب را هم « شب سعدی» داشته­باشیم... ولی متأسفانه بر اثر جهالت دکتر حسابی وزیر فرهنگ آن مجلس منغّص شد... سه بعداز ظهر، برای انجام مراسم افتتاح آرامگاه سعدی به آن‌جا رفتم، مدعوین به تدریج می­آمدند و جمع کثیری از وجوه و معاریف شیراز و واردین محترم تهران دعوت شده­ بودند، هوا مساعد و آفتاب درخشان بود... اعلی‌حضرت پیاده شده، از میان صفوف مدعوین گذشته، در جلو پلکان آرامگاه، ایستادند، این حقیر به عنوان رییس هیأت مدیرۀ انجمن آثار ملی، گزارش مفصّلی ایراد کرده و توضیحات مفصل در باب ساختمان و غیره داد و اعلی‌حضرت نطقی ایراد کردند و با مقراض طلا، نوار ابریشمی سه­رنگ را بریده و آرامگاه افتتاح گردید، بعداز آن به درون آرامگاه رفته، آن‌جا تاج گلی نثار مقبرۀ شیخ نمودند، بعداز آن، از این حقیر توضیحات مختلف خواستند، در باب عبارت تاریخچه که بر روی سنگ،کتیبه شده گفتند این عبارت را شما نوشته­ اید؟ به سبک سعدی است. بعد دکتر صورتگر و صادق سرمد قصایدی که انشا کرده­ بودند قرائت کردند، قصیدۀ صورتگر بسیار موقع قبول یافت و مورد تحسین قرار گرفت».16 بخشی از شعر صورتگر چنین است:
صبح کاین چادر نیلی ز فلک برگیرند
سیهی را اثر از صفحۀ خاور گیرند...
هنری مردم دانا چو به بستان آیند
مجلس انس به­ آیین­تر و بهتر گیرند...
نغمۀ باربد از پنچۀ مطرب خواهند
غزل سعدی از نای نواگر گیرند
خسرو ملک سخن آن­که زبانش را خلق
تالی تیغ شرارافکن حیدر گیرند
بهر ثبت سخنش نادره­ گویان جهان
همه چون مکتبیان خامه و دفتر گیرند...
سعدیا راستی ار کاخ نوت باید ساخت
شاید ار گنبدش از چرخ، فراتر گیرند
این بنا گشت گر از کوشش «حکمت» برپای
مردم پارس از آن حکمت دیگر گیرند
حق استاد که بر گردن شاگردان است
چون گزارند، ز حق اجر موفّر گیرند
حکمت پس ­از افتتاح آرامگاه در روز 17/2/1331 با استاندار و شهردار شیراز در حفظ و حراست و آبیاری آرامگاه توصیه‌هایی می­کند و روز 19/2/1331 باز به سعدیه می­رود. «... انعامی به مستحفظین و مستخدمین آن بقعه اهدا شد» و حکمت پ س­از آن به طهران بازگشت.
در داخل آرامگاه سعدی هفت کتیبه از بهترین قطعات گلستان و بوستان و طیبات و بدایع و قصاید شیخ، انتخاب و به خطّ زیبایی توسط استاد بوذری نوشته شده­است. یکی از این کتیبه­ها که تا سال 1341 وجود داشت و روبه‌روی در ورودی آرامگاه قرار گرفته ­بود، کتیبه­ای بود که شادروان علی‌اصغر حکمت آن را نوشته و چگونگی ساختمان و بنای آرامگاه را گزارش کرده ­بود.
مجسمۀ سعدی
حکمت به اندازه­ای به سعدی علاقه ­مند بود که در سال 1329 شمسی که به ژنو رفته­ بود تا با مقامات صلیب سرخ جهانی ملاقات کند«... تابلویی که از طرف جمعیت شیر و خورشید همراه داشتم، تقدیم نمودم، این تابلو مینیاتور، کار کریمی استاد مینیاتورساز، در تهران است که در آن منظرۀ یکی از اشعار سعدی ـ علیه­الرحمه ـ را نشان می­دهد که چگونه چند طفل یتیم را نوازش می­کند و از دور چند نفر از دولتمندان و توانگران، فرزندان نازپرورده­ را در آغوش دارند و می­بوسند و شیخ به آن­ها نصیحت می­کند و می­گوید:
پدر مرده را سایه بر سر فکن
غبارش بیفشان و خارش بکن
چو بینی یتیمی سرافکنده پیش
مزن بوسه بر روی فرزند خویش»
اشعار این تابلو بسیار ظریف را که با قاب خاتم اعلا تهیه شده و در ایران به همین نیت فراهم آمده­ بود، خانم پری شهیدی به طرز فصیحی به فرانسه ترجمه کرده­ بود.
حکمت علاوه بر برگزاری کنگرۀ هفتصدمین سال تصنیف بوستان و گلستان و بنای آرامگاه سعدی در ساخت و نصب مجسمه­ سعدی نیز کوشید. او، در خاطرات روز هشتم اردیبهشت 1330 در شیراز می­نویسد: «... مجسمه­ سعدی، متأسفانه پس ­از ورود به شیراز به واسطه­ فقدان آلت جرّاثقال، بر روی پایۀ خود نصب نشده­ است، برای آن پایۀ زیبایی مطابق نقشۀ مهندس صادق از طرف بلدیۀ شیراز ساخته­ اند که سه متر و نیم ارتفاع دارد و چون مجسمه­ نیز سه متر و ده سانتی­متر است، باید اسباب جرّاثقال، آن مجسمۀ پنچ تنی را به ارتفاع هفت متر بلند کرده و روی پایه­ قرار دهد، ابوالحسن صدیقی، استاد مجسمه­ ساز نیز مأیوس شده، عازم مراجعت به تهران است که از وزارت جنگ جرّثقیلی گرفته به شیراز بیاورد، اگر نشود، ناچار باید به وسایل محلّی و اسباب بدوی و قوّۀ انسانی، آن را بلند کرده، نصب نمود. عبارات کتیبه که در پایۀ مجسمه باید نقر شود، این بنده نوشته­ ام و این شعر که در دیوان طیّیبات است، نقل کرده، بسیار متناسب افتاده است:
من آن ­مرغ سخن­گویم که درخاکم رود صورت
هنوز آواز می­آید که سعدی در گلستانم
مخالفتی که آقایان متشرّعین و مقدّسین شیراز با نصب و ساختمان مجسمۀ سعدی کرده ­اند و بیانیّه­هایی منتشر کرده و آن را منافی با احکام دین دانسته­ اند، اسباب زحمت شد، خوشبختانه در نتیجۀ عقل و متانت علمای شیراز، کار به جنجال و غوغا نینجامیده، خاموش شد، نامه ­ای که این‌جانب به آقای حاجی میرزا نورالدّین حسینی نوشتم، تأثیر کرده ­بود و ایشان عوام را اسکات نموده­ اند...».
حکمت در خاطرات خود از روز 11/2/1331، به مراسم پرده ­برداری از مجسمۀ سعدی اشاره می­کند و می­نویسد: «...امروز به نام سعدی و یاد سعدی هستیم از این­رو آن را « روز سعدی» می­نامیم. می­خواستم امشب را هم «شب سعدی» داشته­ باشم و مجلسی به یاد آن استاد بزرگ فراهم کنم که در آن فضلا و گویندگان، اشعار آبدار و مقالات غرّا بخوانند ولی متأسفانه بر اثر جهالت دکتر حسابی وزیر فرهنگ آن مجلس منغّص شد و آن انجمن چنان که دل می­خواست، فراهم نگردید».
به یک ناخراشیده در مجلسی          برنجد دل هوشمندان بسی
صبح ساعت ده، مراسم پرده­ گشایی از مجسمۀ سعدی به عمل آمد. در میدانی بیرون از دروازه اصفهان که به نام سعدی نامیده ­شده ­است، مجسمۀ مجلّلی از سنگ مرمر اثر ابوالحسن صدیقی، از طرف انجمن آثار ملی اهدا گردیده ­است که یک سال است در پردۀ استتار مخفی بود، بحمدالله امروز آن پرده گشوده­ شد. نخست­ این حقیر مقالتی در این باب، ایراد کردم و آقای علاء وزیر دربار در جواب، ابراز محبت و قدرشناسی بسیار کردند، آن­گاه پرده را گشودند و شهردار شیراز این هدیۀ گران­بها را پذیرفته و سپاسگذاری نمود و مجلس بسیار با خوبی و شادی و خشنودی خاتمه پذیرفت.20
متن خطابۀ حکمت در پرده­برداری از مجسمۀ سعدی در شیراز چنین بود: «در این فرخنده­روز که جهان خلعت اردیبهشتی پوشیده و صحرا و بوستان نزهت بهشتی یافته، شایسته­ ترین نامی که می­توان نهاد، این است که آن را «روز سعدی» بنامیم، زیرا امروز علاقه­ مندان به علم و ادب و معرفت، در شهر تاریخی شیراز، گرد آمده­ اند و آرامگاه بزرگ­ترین و فصیح­ترین سخن­ آوران سرزمین باستانی ایران، افصح ­المتکلمین، سعدی شیرازی... افتتاح می­یابد. در طلیعۀ این روز خجسته، نخست از مجسمۀ آن سخن­سرای نامدار پرده برداشته می­شود، مجسمۀ شاعر بزرگ ایران که از طرف انجمن آثار ملی به شهر هنرپرور و ادب­دوست شیراز اهدا شده، در این مکان که اینک دوستداران و شاگردان مکتب آن استاد بزرگ حاضر شده­اند، به روزگاران باقی و پایدار خواهد ماند.
این تندیس زیبا را که از روی تصویر اخیر سعدی به قلم هنرور نامی ابوالحسن صدیقی طرح و ترسیم شده و انجمن آثار ملّی آن را مانند صورت سعدی قبول کرده­است، همان استاد از سنگ مرمر تراشیده و سه متر و یک­دهم، ارتفاع آن است، مدّت یک سال و نیم در تهیۀ آن صرف وقت کرده و سال گذشته به شیراز حمل گردیده و اینک یک سال است که به انتظار چنین روزی در پردۀ استتار مخفی بوده که بحمدالله تعالی، امروز پرده از رخسار این شاهکار صنعت و هنر برداشته می­شود و چشم منتظران به دیدار آن تمثال بی­همال، روشن می­گردد، در انتخاب این نقطه (دروازه اصفهان که مجسمۀ سعدی نخست در آن‌جا بود و سپس به مکان فعلی انتقال یافت) برای نصب مجسمۀ آن گویندۀ عالیقدر، لطیفه­ای است و آن این­که این‌جا اولین جایگاهی است که مسافران داخلۀ ایران از طرف شمال به این شهر وارد می­شوند و در این‌جا گرد سفر را افشانده، قدم به شهر تاریخی شیراز می‌گذارند، چه بهتر که نخستین منظره­ای که بر آن دیده می­افکنند، نموداری از آن سخن­سرای بزرگوار باشد که مفخر فارسی­ زبانان است و صیت شهرتش به باختر و خاور گیتی رفته و دیوانش مانند تاجی بر تارک ادبیات جهان قرار گرفته و با توجه به قیافۀ این استاد عالیقدر، این بیت را یاد کنند که فرموده:
چشم مسافر که بر جمال تو افتد
عزم رحیلش بدل شود به اقامت...
کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن
تا همه خلق ببینند نگارستان را»
حکمت در یکی از سفرهای خود به سوئیس، به دنبال ملاقات با مجسمه­ سازی بود که برای ساختن مجسمه­ های برنزی سعدی و ابن­سینا آمادگی داشته­ باشد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی