آرامگاه سعدی
آرامگاه شیخ مشرفالدین مصلحالدین
سعدى شیرازى شاعر قرن هفتم است که در سال 606ﻫ..ق در شیراز به دنیا آمد و
در سال 695ﻫ..ق در شیراز درگذشت.
آرامگاه وى در شهر شیراز و در دامنه کوه فهندژ، در انتهاى خیابان بوستان
واقع شده است. این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وى اواخر عمر خود را
در آنجا مىگذرانیده و سپس در همانجا نیز مدفون گردیده است. براى اولین
بار در قرن هفتم توسط خواجه شمسالدین محمد صاحبدیوان وزیر معروف آباقاآن،
مقبرهاى بر فراز قبر سعدى ساخته شد.در سال 998 ﻫ..ق به حکم یعقوب ذوالقدر،
حکمران فارس، خانقاه شیخ ویران گردید و اثرى از آن باقى نماند، تا این که
در سال 1187ﻫ..ق به دستور کریمخان زند، عمارتى از گچ و آجر بر فراز مزار
شیخ ساخته شد که شامل دو طبقه بود.
طبقه زیرین داراى راهرویى بود که پلکان طبقه دوم از آنجا شروع مىشد. در
دو طرف راهرو دو اتاق کرسىدار ساخته شده بود. در اتاقى که سمت شرقى راهرو
بود، مقبره سعدى قرار داشت و معجرى چوبین آن را احاطه کرده بود. قسمت غربى
راهرو نیز به موازات قسمت شرقى، شامل دو اتاق مىشد، که بعدها شوریده (فصیح
الملک) شاعر نابیناى شیرازى در اتاق غربى این قسمت مدفون شد. طبقه بالاى
ساختمان نیز همانند طبقه زیرین بود؛ با این تفاوت که بر روى اتاق شرقى که
قبر سعدى در آن جا بود، به احترام شیخ اتاقى ساخته نشده بود و سقف آن به
اندازه دو طبقه ارتفاع داشت.
این بنا در دوره قاجاریه، در سال 1301 توسط فتحعلىخان صاحبدیوان مرمت شد و چند سال بعد نیز حبیباللّه خان قوامالملک دستور تعمیر و ترمیم قسمتى از بنا را صادر کرد و تولیت آن به شیخ ملا زینالعابدین شیرازى سپرده شد. بنایى که در زمان کریمخان ساخته شده بود، تا سال 1327 برپا بود.
در سال 1329 به کوشش على اصغر حکمت و توسط انجمن آثار ملى ایران، بقعه کنونى به جاى ساختمان قدیمى براساس طرح مهندس محسن فروغی و مهندس علی صادقی ساخته شد و مراسم افتتاح رسمى آن در اردیبهشت ماه 1331 برگزار گردید. ورودى مجموعه در راستاى ورودى آرامگاه است. ساختمان به سبک ایرانى ساخته شده است.
این ساختمان داراى 8 ستون از سنگهاى قهوهاى رنگ است که در جلوى مقبره
قرار دارند و اصل بنا با سنگ سفید و کاشى کارى مزیّن شده است. بناى آرامگاه
از بیرون به شکل مکعب است، اما در داخل هشت ضلعى است و با دیوارههایى از
جنس مرمر و گنبدى لاجوردى ساخته شده است. بنا در سمت چپ به رواقى متصل
مىشود که در آن هفتطاق وجود دارد که با کفسازى سیاه رنگ به آرامگاه
شوریده شیرازى پیوند مىخورد. این آرامگاه در یک اتاق قرار دارد و کتیبهاى
بر سر در آن است که شاعر را معرفى مىکند و شعرى از خود شاعر بر کاشىهاى
سرمهاى بر روى دیوار نوشته شده است.بنای اصلی آرامگاه سعدی 261 متر مربع
مساحت دارد و در باغی به وسعت تقریبی 10000 متر مربع قرار گرفته است.
ساختمان اصلى آرامگاه شامل دو ایوان
عمود بر هم است که قبر شیخ در زاویه این دو ایوان قرار گرفته است. بر روى
آرامگاه گنبدى از کاشىهاى فیروزهاى رنگ ساخته شده است. سنگهاى پایه بنا،
سیاه رنگ است و ستونها و جلوى ایوان از سنگ قرمز مخصوصى ساخته شده است.
نماى خارجى آرامگاه از سنگ تراورتن و نماى داخلى آن از سنگ مرمر است.سنگ
قبر در وسط عمارتى هشت ضلعى قرار دارد و سقف آن با کاشىهاى فیروزهاى رنگ
تزیین شده است. در هفت ضلع ساختمان، شش کتیبه قرار دارد که از قسمتهایى از
گلستان، بوستان، قصاید، بدایع و طیبات شیخ انتخاب گردیده و به خط ابراهیم
بوذرى نوشته شده است. متن کتیبه دیگر، از على اصغر حکمت است که در مورد
چگونگى ساخت بنا توضیحاتى داده است.در ضلع غربى، قصیدهاى با مطلع زیر دیده
مىشود:
خوش است عمر، دریغا که جاودانى نیست
پس اعتماد بر این چند روز فانى نیست...
در ضلع شمال شرقى ابیاتى از بوستان با این مطلع نوشته شده است:
الا اى که بر خاک ما بگذرى
به خاک عزیزان که یاد آورى...
در ضلع جنوب شرقى، کتیبهاى دیگر از
حکایت گلستان با این عبارت آغاز مىشود: «یاد دارم که با کاروان همه شب
رفته بودم...»در ضلع جنوب غربى، غزلى از بدایع با این مطلع نوشته شده:
اى صوفى سرگردان، در بند نکو نامى
تا درد نیاشامى، زاین درد نیارامى...
در ضلع شمال غربى ایوان (نزدیک آرامگاه شوریده) دوازده بیت از قصیدهاى با مطلع زیر وجود دارد:
خاک من و توست که باد شمال
مىببرد سوى یمین و شمال...
در ضلع شرقى نیز دوازده بیت از قصیدهاى به خط نستعلیق و با این مطلع دیده مىشود:
بسى صورت بگردیده است عالم
وز این صورت بگردد عاقبت هم...
در ضلع شمال غربى، غزلى از طیبات به خط شاهزاده ابراهیم سلطان فرزند شاهرخ تیمورى، با این مطلع حک شده است:
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
على اکبر خان قوام الملک شیرازى، سنگ
قبر کنونى را که سماق سرخ کم رنگى است، بر روى قبر شیخ نصب کرد و کتیبه زیر
را که از اشعار بوستان است، با خط نستعلیق عالى بر آن نگاشت:
کل شى هالک و انت الباقى
کریم السجایا، جمیل الشمیم
نبى البرایا، شفیع الامم...
در عمق ده مترى صحن آرامگاه، قناتى
وجود دارد که آب آن داراى مواد گوگردى و جیوه مىباشد، آب این قنات به درون
حوضى که آن را حوض ماهى مىنامند و در زیرزمین جریان دارد، مىریزد. این
حوض در سمت چپ آرامگاه واقع شده و در داخل به شکل هشت ضلعى است. حوض ماهى
زیر بنایى در حدود 25/30 متر دارد و به وسیله 28 پله به صحن آرامگاه متصل
مىشود. مشهور است که سعدى نزدیک زاویه خود، حوضچههایى از سنگ مرمر ساخته
بود که آب در آنها جریان داشته است. شگون شستشوى خود در این آب، خصوصاً در
شب چهارشنبه سورى، جزء معتقدات مردم شیراز بوده است. کاشى کارىهاى داخل
حوض ماهى که به سبک معمارى سلجوقى است، در سال 1372 توسط استاد کاشیکار
«تیرانداز» طراحى شده و توسط میراث فرهنگى اجرا گردیده است. بر فراز حوض
ماهى یک نورگیر به شکل هشت ضلعى و دو نورگیر چهار ضلعى در طرفین آن قرار
دارد. زیرزمین سعدیه امروزه به چایخانه سنتى تبدیل شده است. دو ساختمان
آجرى در کنار حوض ماهى وجود دارد که مربوط به دفتر آرامگاه است.کتابخانه
عمومى سعدیه و ساختمانى دیگر که سرویسهاى بهداشتى در آن قرار گرفته، در
محوطه این آرامگاه وجود دارد. محوطه باغ به سبک ایرانى گل کارى، درختکارى و
باغچه بندى شده است. در وسط حیاط دو حوض مستطیل شکل، با جهت شمالى ـ جنوبى
در دو طرف محوطه آرامگاه قرار دارد و حوض دیگرى در جهت شرقى ـ غربى در
مقابل ایوان اصلى بنا واقع شده است. بر روى در ورودى سعدیه این بیت نگاشته
شده است:
ز خاک سعدى شیراز بوى عشق آید هزار سال پس از مرگ او گرش بویى
قطعههایى از کتیبه سنگى مربوط به سر
درآرامگاه که متعلق به زمان کریمخان زند بوده و در اثر سانحهاى در
گذشتههاى دور شکسته شده، هم اکنون در درون آرامگاه محفوظ مانده است. این
قطعه ضمن خاکبردارى خیابان براى تعمیر آسفالت از دل خاک بیرون آمده است. بر
روى سنگ مذکور قسمتى از شعر سعدى به خط ثلث عالى با مطلع زیر نوشته شده
است:
الهى به عزّت که خارم مکن به ذلّ گنه شرمسارم مکن
در اطراف مقبره، قبور زیادى از بزرگان وجود دارد که بنا به وصیت خود، در آن جا مدفون شدهاند. طرح توسعه محوطه آرامگاه از سال 1380 و توسط شهرداری شیراز با همکاری سازمان مسکن و شهرسازی اجرا شده که طی آن وسعت سعدیه به 5/4 هکتار رسیده است. از سال 1376 به پیشنهاد بنیاد فارسشناسی اول اردیبهشت ماه به نام روز سعدی نامگذاری شد و همه ساله برنامههای ویژهای در محوطه آرامگاه برگزار میشود. آرامگاه شیخ مشرفالدین سعدى شیرازى در تاریخ 18/9 /1354با شماره 1010 در فهرست آثار ملى به ثبت رسیده است.نوشته استاد کمالی سروستانی درsadishenasi.ir
استاد منصور رستگار فسایی نیز در مورد بنای آرامگاه سعدی و خدمات مرحوم حکمت شیرازی مطلب زیبایی در وبلاگ خود دارند که توجه شما را به آن نیز جلب می کنم :
تا سال 1327، آرامگاه سعدی عبارت بود از یک ساختمان ساده و دو طبقه آجری، مرکب از چند اطاق، در طبقۀ زیرین
این بنا، به هیچ وجه شایستگی مقام شامخ سعدی، این استاد عالیقدر سخن را نداشت، بنابراین به پیشنهاد انجمن آثار ملی فارس که مرحوم علی سامی 36 سال متوالی افتخار عضویت و دبیری آن را داشت و مساعی انجمن آثار ملی ایران، مخصوصاَ کوششها و علاقهمندی خالصانه و مخلصانۀ شادروان علی اصغر حکمت شیرازی، ساختمان جدید آرامگاه سعدی به دست مهندسین ایرانی و کارگران شیرازی ساخته شد و در اردیبهشت ماه سال 1331 پایان پذیرفت، مساحت تمام محوﻃﮥ آرامگاه سعدی بیش از هشت هزار متر است و قسمتهای زیربنا 261 متر مربع و بقیه را باغ آرامگاه تشکیل میدهد...».1
حکمت پس از بنای آرامگاه حافظ، پیوسته درپی آن بود که برای آرامگاه شیخ سعدی نیز اقدام کند. او دریادداشتهای روز 15/1/1324 خود مینویسد:«... عمارت بقعۀ سعدیه بنایی است که کریمخان زند برپا کرده و اخیراً یعنی در سال 1304 آقای ابراهیم قوامالملک بر آن تجدید دیواری نموده و اشجار کاجی جدید، کاشته و فضایی حاصل کرده است و خیلی خراب و کثیف است، اگر خداوند توفیق دهد و بر آن بنایی یادگاری ساخته گردد، کمال توفیق است. هوای تنگ سعدی خیلی گرم است و به واسطۀ کثافت و گرما، مگس بسیار دارد...».2
بالاخره در سال 1327 حکمت برنامۀ خود را برای ایجاد آرامگاهی نوبنیاد برای سعدی عملی میسازد و در خاطرات خود مینویسد:«... برای ساختمان سعدی تلگرافی به حاجی محمد نمازی کردند به واشنگتن که کمکی به بنای سعدی بنماید»3 و در جایی دیگر مینویسد: «... از حافظیه به مقبرﮤ سعدی رفتیم که بسیار جای کثیف و خرابه و نابهنجاری است».4 حکمت در روز سوم فروردین در شیراز جلسۀ انجمن آثار ملی ایران را تشکیل میدهد... مذاکره در جلسه عصر روز شنبه صورت گرفت که برای شروع ساختمان آرامگاه سعدی بنا شد جلسۀ تشریفاتی فراهم شود و کلنگ شروع بنا را بزنند. برنامۀ مجلس تهیه شد و رقعۀ دعوت نیز تهیه گردید و تلگرافی نیز به جناب آقای مستشارالدوله صادق رییس انجمن، مخابره و تفصیل اطلاع داده شد.
صبح روز شنبه 7/1/1327 بنا بر خاطرات حکمت:«... آقای حسین فصیحی متخلص به شیفته، خلفالصدق مرحوم شوریده فصیح الملک به دیدن من آمد، عضو انجمن آثار ملی فارس است و اینک که میخواهند عمارت سعدیه را تجدید کنند، بسیار نگران است که مقبرۀ والد او که در جوار سعدی مدفون است، از میان برود، به او اطمینان دادم که چنین امری واقع نخواهد شد، برحسب پیشنهاد اینجانب، در برنامه تشریفات امروز برای او قرائت قطعه منظومی به مناسبت اقدام به ساختن آرامگاه برای شیخ سعدی منظور شده بود و فصیحی قطعهای ساخته بود».5
جالب این است که حکمت تا آن روز برای تهیۀ نقشۀ آرامگاه سعدی هم اقدام کردهبود: «... مسیو گدار، رییس کل باستانشناسی که برای نقشۀ ساختمان سعدیه آمده است، دیشب وارد شده و امروز ناهار را با من صرف نمود، ورود او بسیار به موقع و محلّ حاجت است، عصر دو و نیم «بعداز ظهر» به بقعۀ سعدیه رفتیم، اعضای انجمن آثار ملی فارس نیز بودند، مجلس پذیرایی فراهم بود، جماعت کثیری از نخبۀ وجوه و محترمین و تجّار و روسای ادارات و فرهنگیان، به دعوت آمده بودند، ابتدا من چند کلمه در خیرمقدم و تشکر سخن گفتم... مردم فارس حقیقتاً از این اقدام خشنود هستند و پساز زدن کلنگ، مجلس خاتمه پذیرفت و انجمن آثار ملی شعبۀ فارس با حضور اینجانب و مسیو گدار مقارن ساعت 6 در استانداری تشکیل و تا ساعت 5/8 مشغول مذاکره بودیم... امید است اکنون که شروع به عمل میشود، به طور آراسته و پسندیده و با اطمینانخاطر اقدام گردد...».6
بخشی از قطعۀ فصیحی (شیفته) که در مراسم کلنگ زنی آغاز ساخت آرامگاه سعدی قرائت شد، به شرح زیر است:
از این که بقعۀ سعدی ز نو شود آباد
همین نه من که جهانی است ز این بشارت شاد
کهن شد آری اساسی که بود بانی آن
کریمخان که خدایش همی بیامرزاد
بنای سخته و پرداختهای کنون باید
به پای کردن بر گور آن بزرگ استاد
زمانه کار چنین را به دست انجمنی
که بر حفاظت آثار ملزمند، نهاد
امید سعدیه هم همچو حافظیه شود
ز یمن همّت حکمت، علی اصغر راد
به خاصه آنکه چو گردد ممد عطیۀ شاه
ز کار بسته تواند هزار عقده گشاد
هر آنکه خیری از او بر وجود خلق رسد
خدای در دو جهانش جزای خیر دهاد
مناسب است همینجا ز گفت سعدی خواند
دو بیت را که در آن داده داد دانش و داد
جهان نماند و خرّم روان آدمیائی
که باز ماند از او در جهان به نیکی یاد
نداشت چشم بصیرت که گِرد کرد و نخورد
ببرد گوی سعادت که صرف کرد و بداد
بنای ختم سخن هم به گفت سعدی به
حکمت پس از زدن کلنگ بنای آرامگاه سعدی در روز شنبه 19/9/1328 دوبار به شیراز آمد و به قول خودش: «... امروز عازم مسافرت شیراز هستم. همراهان عبارتند از: آقای مستشارالدوله صادق رییس انجمن آثار ملی، اللهیار صالح عضو هیأت مدیرۀ انجمن آثار ملی، مهندس علی صادقی، مهندس ساختمان آرامگاه سعدی و دکتر امیر اسفندیاری. به شیراز میرویم تا ساختمان آرامگاه سعدی را که به خرج انجمن ساخته میشود، معاینه نماییم. (حکمت در این هنگام رییس هیأت مدیرۀ انجمن آثار ملی بود)... ساختمان سعدیه را ( در روز 21/9/1328) معاینه کردیم... ساختمان پیشرفت بسیار کردهو فقط سقف گنبد بزرگ باقی مانده والّا سفتکاری به کلّی پایان یافته و بسیار مجلّل و زیبا شده است...». حکمت در روز 23/9/1328 در استانداری فارس در باب ساختمان سعدی صحبتهایی میکند8 و در اریبهشت سال 1330، بار دیگر برای مشاهدۀ ساختمان آرامگاه سعدی به شیراز میآید و رضایت و شادی خود را از دیدن حاصل زحماتش در بنای آرامگاه سعدی چنین بیان میدارد: «... عصر به تماشای آرامگاه رفتم. بحمدالله که ساختمان آن به پایان رسیده و تزیینات آن، خاتمه یافته و زحمت دو ساله به آخر رسیده است، خدا را بر این نعمت شکر کردم، ساعتی در فضا نشسته و تماشای منظرۀ عمارت را مینمودم و بر این توفیق که خداوند عنایت فرمود، زبان دل و جان، متشکر و سپاسگزار بودم».9
بالاخره روز افتتاح آرامگاه نزدیک میشود و حکمت لحظه به لحظه خاطرات خود را با هیجانات، شادیها و نگرانیهایش، ثبت میکند و نشان میدهد که مردی باسابقه و تجربه و شأن و حکمت، چگونه روز و شب خویش را وقف آرامگاه سعدی میکند. حکمت بار دیگر در 1/2/1331 به شیراز میرسد در این سفر شادروان دکتر لطفعلی صورتگر با اوست: «صبح روز 2/2/1331 به آرامگاه سعدی رفتم ، معادل 250 جلد کتابهای مختلف برای هدیه به کتابخانۀ آرامگاه سعدی همراه داشتم. آنروز به آرامگاه بردم و آقای [دکتر علی محمد مژده] به اتفاق یک نفر از اعضای معارف، مشغول ثبت و نگهداری شدند، تا قبلاز ظهر در آرامگاه بودیم، متأسفانه در نگاهداری و درختکاری و گلکاری دقت نشده است».10
«صبح روز سوم اردیبهشت کمیسیونی داشتیم، برنامههای پذیرایی روز و شب سعدی را که به افتخار افتتاح آرامگاه او، روز پنجشنبۀ آینده تشکیل خواهد شد، مطرح کردیم...».11 «روز 4/2/1331 اعضای انجمن آمدند و سخن از برنامه های روز افتتاح میرفت. در مراجعت سری به سعدیه زدم، پاسبان و مستحفظ نیامده بود و انتظامی نداشت، با تلفن به رییس شهربانی و رییس قشون تأکید کردم... ساعت چهار [بعداز ظهر روز 5/2/1331] به اتفاق سپهبد آقاولی و جهانبانی به سعدیه رفتیم و ترتیب امر و پذیرایی را آقای مهدوی داده بود، مبلغ یکهزار تومان وجه به او داده بودم».12 «روز 6/5/1331 عصر به آرامگاه سعدی رفتم، معلوم شد وزیر بی نظیر معارف ( دکتر حسابی) از تهران آمده و رییس معارف و اجزای فرهنگ به حکم وظیفه به استقبال او رفته اند و در نتیجه کارها معطل مانده، اینگونه وزراء عسل که نمیدهند، نیش هم میزنند».13 «...صبح 7/2/1331،به آرامگاه سعدیه رفتم و به فرش و سایر تزیینات و سایر امور رسیدگی کردم، دکتر حسابی وزیر فرهنگ دیشب آمده است و متوسل به استاندار شده بود که به او اجازۀ صحبت بدهند. او نیز از اینجانب خواهش میکرد، البته مانعی نداشت، هرچند از قدیم گفته اند: مرد آن است که لب ببندد و بازو بگشاید...».14 «روز 8/2/1331،... بعداز ظهر به سعدیه رفتم. رفقای آثار ملی نیز آمده بودند. مهندسین نیز آمده، کارها هم رو به انتظام است، ولی رییس فرهنگ از بیپولی مینالد و آمدن وزیر فرهنگ هم باری به دوش او شده است».15
روز پنجشبه 11/2/1331 شمسی برای حکمت بسیار جالب است: «... امروز به نام سعدی و یاد سعدی هستیم از اینرو آن را « روز سعدی» مینامیم و میخواستیم امشب را هم « شب سعدی» داشتهباشیم... ولی متأسفانه بر اثر جهالت دکتر حسابی وزیر فرهنگ آن مجلس منغّص شد... سه بعداز ظهر، برای انجام مراسم افتتاح آرامگاه سعدی به آنجا رفتم، مدعوین به تدریج میآمدند و جمع کثیری از وجوه و معاریف شیراز و واردین محترم تهران دعوت شده بودند، هوا مساعد و آفتاب درخشان بود... اعلیحضرت پیاده شده، از میان صفوف مدعوین گذشته، در جلو پلکان آرامگاه، ایستادند، این حقیر به عنوان رییس هیأت مدیرۀ انجمن آثار ملی، گزارش مفصّلی ایراد کرده و توضیحات مفصل در باب ساختمان و غیره داد و اعلیحضرت نطقی ایراد کردند و با مقراض طلا، نوار ابریشمی سهرنگ را بریده و آرامگاه افتتاح گردید، بعداز آن به درون آرامگاه رفته، آنجا تاج گلی نثار مقبرۀ شیخ نمودند، بعداز آن، از این حقیر توضیحات مختلف خواستند، در باب عبارت تاریخچه که بر روی سنگ،کتیبه شده گفتند این عبارت را شما نوشته اید؟ به سبک سعدی است. بعد دکتر صورتگر و صادق سرمد قصایدی که انشا کرده بودند قرائت کردند، قصیدۀ صورتگر بسیار موقع قبول یافت و مورد تحسین قرار گرفت».16 بخشی از شعر صورتگر چنین است:
صبح کاین چادر نیلی ز فلک برگیرند
سیهی را اثر از صفحۀ خاور گیرند...
هنری مردم دانا چو به بستان آیند
مجلس انس به آیینتر و بهتر گیرند...
نغمۀ باربد از پنچۀ مطرب خواهند
غزل سعدی از نای نواگر گیرند
خسرو ملک سخن آنکه زبانش را خلق
تالی تیغ شرارافکن حیدر گیرند
بهر ثبت سخنش نادره گویان جهان
همه چون مکتبیان خامه و دفتر گیرند...
سعدیا راستی ار کاخ نوت باید ساخت
این بنا گشت گر از کوشش «حکمت» برپای
مردم پارس از آن حکمت دیگر گیرند
حق استاد که بر گردن شاگردان است
چون گزارند، ز حق اجر موفّر گیرند
حکمت پس از افتتاح آرامگاه در روز 17/2/1331 با استاندار و شهردار شیراز در حفظ و حراست و آبیاری آرامگاه توصیههایی میکند و روز 19/2/1331 باز به سعدیه میرود. «... انعامی به مستحفظین و مستخدمین آن بقعه اهدا شد» و حکمت پ ساز آن به طهران بازگشت.
در داخل آرامگاه سعدی هفت کتیبه از بهترین قطعات گلستان و بوستان و طیبات و بدایع و قصاید شیخ، انتخاب و به خطّ زیبایی توسط استاد بوذری نوشته شدهاست. یکی از این کتیبهها که تا سال 1341 وجود داشت و روبهروی در ورودی آرامگاه قرار گرفته بود، کتیبهای بود که شادروان علیاصغر حکمت آن را نوشته و چگونگی ساختمان و بنای آرامگاه را گزارش کرده بود.
مجسمۀ سعدی
حکمت به اندازهای به سعدی علاقه مند بود که در سال 1329 شمسی که به ژنو رفته بود تا با مقامات صلیب سرخ جهانی ملاقات کند«... تابلویی که از طرف جمعیت شیر و خورشید همراه داشتم، تقدیم نمودم، این تابلو مینیاتور، کار کریمی استاد مینیاتورساز، در تهران است که در آن منظرۀ یکی از اشعار سعدی ـ علیهالرحمه ـ را نشان میدهد که چگونه چند طفل یتیم را نوازش میکند و از دور چند نفر از دولتمندان و توانگران، فرزندان نازپرورده را در آغوش دارند و میبوسند و شیخ به آنها نصیحت میکند و میگوید:
پدر مرده را سایه بر سر فکن
غبارش بیفشان و خارش بکن
چو بینی یتیمی سرافکنده پیش
مزن بوسه بر روی فرزند خویش»
اشعار این تابلو بسیار ظریف را که با قاب خاتم اعلا تهیه شده و در ایران به همین نیت فراهم آمده بود، خانم پری شهیدی به طرز فصیحی به فرانسه ترجمه کرده بود.
حکمت علاوه بر برگزاری کنگرۀ هفتصدمین سال تصنیف بوستان و گلستان و بنای آرامگاه سعدی در ساخت و نصب مجسمه سعدی نیز کوشید. او، در خاطرات روز هشتم اردیبهشت 1330 در شیراز مینویسد: «... مجسمه سعدی، متأسفانه پس از ورود به شیراز به واسطه فقدان آلت جرّاثقال، بر روی پایۀ خود نصب نشده است، برای آن پایۀ زیبایی مطابق نقشۀ مهندس صادق از طرف بلدیۀ شیراز ساخته اند که سه متر و نیم ارتفاع دارد و چون مجسمه نیز سه متر و ده سانتیمتر است، باید اسباب جرّاثقال، آن مجسمۀ پنچ تنی را به ارتفاع هفت متر بلند کرده و روی پایه قرار دهد، ابوالحسن صدیقی، استاد مجسمه ساز نیز مأیوس شده، عازم مراجعت به تهران است که از وزارت جنگ جرّثقیلی گرفته به شیراز بیاورد، اگر نشود، ناچار باید به وسایل محلّی و اسباب بدوی و قوّۀ انسانی، آن را بلند کرده، نصب نمود. عبارات کتیبه که در پایۀ مجسمه باید نقر شود، این بنده نوشته ام و این شعر که در دیوان طیّیبات است، نقل کرده، بسیار متناسب افتاده است:
من آن مرغ سخنگویم که درخاکم رود صورت
هنوز آواز میآید که سعدی در گلستانم
حکمت در خاطرات خود از روز 11/2/1331، به مراسم پرده برداری از مجسمۀ سعدی اشاره میکند و مینویسد: «...امروز به نام سعدی و یاد سعدی هستیم از اینرو آن را « روز سعدی» مینامیم. میخواستم امشب را هم «شب سعدی» داشته باشم و مجلسی به یاد آن استاد بزرگ فراهم کنم که در آن فضلا و گویندگان، اشعار آبدار و مقالات غرّا بخوانند ولی متأسفانه بر اثر جهالت دکتر حسابی وزیر فرهنگ آن مجلس منغّص شد و آن انجمن چنان که دل میخواست، فراهم نگردید».
به یک ناخراشیده در مجلسی برنجد دل هوشمندان بسی
صبح ساعت ده، مراسم پرده گشایی از مجسمۀ سعدی به عمل آمد. در میدانی بیرون از دروازه اصفهان که به نام سعدی نامیده شده است، مجسمۀ مجلّلی از سنگ مرمر اثر ابوالحسن صدیقی، از طرف انجمن آثار ملی اهدا گردیده است که یک سال است در پردۀ استتار مخفی بود، بحمدالله امروز آن پرده گشوده شد. نخست این حقیر مقالتی در این باب، ایراد کردم و آقای علاء وزیر دربار در جواب، ابراز محبت و قدرشناسی بسیار کردند، آنگاه پرده را گشودند و شهردار شیراز این هدیۀ گرانبها را پذیرفته و سپاسگذاری نمود و مجلس بسیار با خوبی و شادی و خشنودی خاتمه پذیرفت.20
متن خطابۀ حکمت در پردهبرداری از مجسمۀ سعدی در شیراز چنین بود: «در این فرخندهروز که جهان خلعت اردیبهشتی پوشیده و صحرا و بوستان نزهت بهشتی یافته، شایسته ترین نامی که میتوان نهاد، این است که آن را «روز سعدی» بنامیم، زیرا امروز علاقه مندان به علم و ادب و معرفت، در شهر تاریخی شیراز، گرد آمده اند و آرامگاه بزرگترین و فصیحترین سخن آوران سرزمین باستانی ایران، افصح المتکلمین، سعدی شیرازی... افتتاح مییابد. در طلیعۀ این روز خجسته، نخست از مجسمۀ آن سخنسرای نامدار پرده برداشته میشود، مجسمۀ شاعر بزرگ ایران که از طرف انجمن آثار ملی به شهر هنرپرور و ادبدوست شیراز اهدا شده، در این مکان که اینک دوستداران و شاگردان مکتب آن استاد بزرگ حاضر شدهاند، به روزگاران باقی و پایدار خواهد ماند.
این تندیس زیبا را که از روی تصویر اخیر سعدی به قلم هنرور نامی ابوالحسن صدیقی طرح و ترسیم شده و انجمن آثار ملّی آن را مانند صورت سعدی قبول کردهاست، همان استاد از سنگ مرمر تراشیده و سه متر و یکدهم، ارتفاع آن است، مدّت یک سال و نیم در تهیۀ آن صرف وقت کرده و سال گذشته به شیراز حمل گردیده و اینک یک سال است که به انتظار چنین روزی در پردۀ استتار مخفی بوده که بحمدالله تعالی، امروز پرده از رخسار این شاهکار صنعت و هنر برداشته میشود و چشم منتظران به دیدار آن تمثال بیهمال، روشن میگردد، در انتخاب این نقطه (دروازه اصفهان که مجسمۀ سعدی نخست در آنجا بود و سپس به مکان فعلی انتقال یافت) برای نصب مجسمۀ آن گویندۀ عالیقدر، لطیفهای است و آن اینکه اینجا اولین جایگاهی است که مسافران داخلۀ ایران از طرف شمال به این شهر وارد میشوند و در اینجا گرد سفر را افشانده، قدم به شهر تاریخی شیراز میگذارند، چه بهتر که نخستین منظرهای که بر آن دیده میافکنند، نموداری از آن سخنسرای بزرگوار باشد که مفخر فارسی زبانان است و صیت شهرتش به باختر و خاور گیتی رفته و دیوانش مانند تاجی بر تارک ادبیات جهان قرار گرفته و با توجه به قیافۀ این استاد عالیقدر، این بیت را یاد کنند که فرموده:
چشم مسافر که بر جمال تو افتد
عزم رحیلش بدل شود به اقامت...
کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن
تا همه خلق ببینند نگارستان را»
حکمت در یکی از سفرهای خود به سوئیس، به دنبال ملاقات با مجسمه سازی بود که برای ساختن مجسمه های برنزی سعدی و ابنسینا آمادگی داشته باشد.
- ۹۴/۰۴/۱۳